تبیان، دستیار زندگی

تقرب به خداوند با دعا و نیایش

اسلام راه‌های فراوانی را برای تقرّب بنده به خدا مقرر کرده است. اوّل راه علمی است که فرمود: «طَلَبُ العِلمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ؛ طلب علم بر هر مسلمانی لازم است».
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
تقرب به خداوند با دعا و نیایش

تقرب به خداوند با دعا و نیایش(1)

اسلام راه‌های فراوانی را برای تقرّب بنده به خدا مقرر کرده است. اوّل راه علمی است که فرمود: «طَلَبُ العِلمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ؛ طلب علم بر هر مسلمانی لازم است».(2) که انسان، محقق، عالم و دانشمند بشود هم خود را بشناسد هم جهان را بشناسد، هم پیوند خود با جهان را بشناسد که همگی در تحت تدبیر یک مدبّر به نام خداست. این نظم دقیق عالمانه که صدها دانشگاه برای شناختن بدن انسان فعالیت می‌کنند هنوز به بسیاری از مجهولات رسیدند، چه رسد به روح انسان و قرآن کریم حرف تازه‌ای آورده است و آن حرف تازه این است که انسان در مصاف با مرگ انسان مرگ را می‌میراند نه بمیرد؛ این حرف را غیر از انبیا کسی نگفت. همه خیال می‌کنند که مرگ پایان راه است و انسان می‌میرد و تمام می‌شود! این دین است که آمده گفته تنها دشمن انسان مرگ است، اگر ما از انفجار از زلزله از سیل و مانند آن هراسناک هستیم؛ برای این است که می‌ترسیم بمیریم. دین آمده گفته تنها دشمن انسان مرگ است، یک؛ و انسان در مصاف با مرگ مرگ را می‌میراند و ابدی می‌شود، دو؛ مرگ را زیر دست و پای خود لِه می‌کند، به ابدیت می‌رسد که «لا یَذُوقُونَ فیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولى؛ در آنجا طعم مرگ را نمى‌چشند، مگر همان مرگ نخستین»(3)  مرگی نیست چون نیستی تبدیل می‌شود به ابدی. این جهان‌بینی که انسان می‌شود ابدی، یک فکر ابدی می‌خواهد، یک کالای ابدی می‌خواهد، یک راه ابدی می‌خواهد. برای موجود ابدی، نه کالایی در آسمان است نه در زمین، این را باید از دل‌ها جستجو کرد و از مقلب القلوب.

اوّلین راه، راه علم است راه تحقیق است که حوزه و دانشگاه مسئول و متولّی این رشته هستند. هم آیه سوره «توبه» که فرمود: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ؛ چرا از هر گروهى دسته‌اى به سفر نروند تا دانش دین خویش را بیاموزند»(4)  هم «طَلَبُ العِلمِ فَرِیضَةٌ»، حوزه و دانشگاه را تأمین می‌کند. این برای آن است که انسان عالم بشود، تا بیراهه نرود، یک؛ و راه کسی را نبندد، دو؛ خاصیت علم این است.

دوم راه عبادت است که آن هم در راستای علم است؛ آن نماز است، روزه است، حج است، عمره است، آن برای تطهیر بدن است، تطهیر قلب است، تطهیر روح است که انسان اندیشه باطل نکند و خیال باطلی را در سر نپروراند. این راه عبادت است.

راه سوم جمع بین علم و عبادت است و آن راه دعا و نیایش است. مهم‌ترین کار این راه؛ دعا و نیایش است، که تقریباً ضعیف‌ترین برنامه‌های ماست، ما آنچه برای آن حساب قائل نیستیم دعاست. این دعا؛ یک وقت انسان دعا می‌خواند که ثواب ببرد، این یک گوشه کار است، این دعا نیست. یک وقت به کسی گفتند: شما فلان مشکل را داری، این دید الآن لاعلاج است، به بیماری صعب العلاج و به غدّه بدخیم دچار است، این چه طور ناله می‌کند؟ این چه طور دعا می‌کند؟ دعا یعنی این! ما هستیم که در حال مرگ دست و پا می‌زنیم، این حال را باید مجسّم بکنیم، بعد دعا بکنیم. در آن حال هم خوب می‌فهمیم که با چه کسی داریم حرف می‌زنیم و هم جدّاً می‌خواهیم. پس این دعاها برای این است که آدم ثواب ببرد، این اثرش بسیار کم است. اینکه در دین آمده: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَة»(5) ، مغز عبادت دعاست. این است که گفتند تا مضطر نشوی نمی‌خوانی. یک وقت می‌خوانی، یک وقت می‌خواهی؛ خواندن، ثوابی دارد، البته دعاهایی که ما می‌خوانیم بعد از نماز، داخل نماز، ثوابی دارد؛ اما خواندن غیر از خواستن است. این در مناجات‌های خواجه عبدالله انصاری این است که دانایی مهم نیست دارایی مهم است. کسی ممکن است علامه بشود علم فراوان داشته باشد، او داناست؛ البته در جامعه ما محترم است؛ اما دارا نیست، دارا کسی است که آن علم او را کاملاً حفظ بکند. حرف او در مناجات این است که دانا در عالم فراوان است، چه در حوزه چه در دانشگاه. یک وقت می‌بینید که عصبانی می‌شود و خلاف می‌کند؛ بیراهه می‌رود و خلاف می‌کند؛ یا روی میزی یا زیرمیزی است یا اختلاس است یا نجومی است چه در حوزه چه در دانشگاه، این دانا هست ولی دارا نیست.

 او در مناجات ناله می‌زند می‌گوید: خدایا مرا دارای علم بکن نه دانا! این دعا برای این است، چرا فرمود: «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ؛ یا کسی که دعای مضطرّ را اجابت می کند»(6)  تا کسی مضطر نباشد، الآن اگر ـ خدای ناکرده ـ به کسی بگویند این فرزند جوانت فلان بیماری را دارد، او سراسیمه است، خودش دعا می‌کند به دیگری می‌گوید دعا بکند، می‌گوید این آب را دهن بزن، آن دعا را بکن! این سراسیمه است. همه ما یک چنین حالتی را در پیش داریم تا سراسیمه نشویم، دارا نشویم، ناله نمی‌زنیم. این ناله را او دوست دارد. آن عویل (زار زدن) را او دوست دارد. دعا فضیلتی است بین دانایی و دارایی. پس یک وقت است که کسی عبادت می‌کند، یک وقت است که کسی حوزه و دانشگاه می‌رود، یک وقت به دعا می‌نشیند. این دعا که در تعبیرات دینی آمده «مُخُّ الْعِبَادَةِ» این جمع بین حوزه و مسجد است، جمع بین فهمیدن و ناله زدن است.

پس ما یک علم داریم که حوزه و دانشگاه مسئول اوست. یک عبادت داریم که حسینیه و مسجد و اینهاست، اینها امر عادی است که ما معمولاً می‌گذرانیم. یک ناله داریم، آن ناله این نیست که ما در نماز می‌خوانیم یا در تعقیبات می‌خوانیم، دعا می‌خوانیم این ثوابی است. این ناله خواجه عبدالله انصاری که خدایا مرا دارا کن نه دانا همین است، شما در این دعای نورانی امام سجاد که در روز عرفه خواندند در آن‎جا همان دعا و تعبیری که درباره ماه مبارک رمضان هست آن تعبیر آمده؛ در ماه مبارک رمضان ما چه می‌گوییم؟ می‌گوییم: «هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَی الشُّهُور»(7)  در دعای نورانی امام سجاد در روز عرفه این است که این روز «شَرَّفْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَه‏»(8)  این شبیه ماه مبارک رمضان است.

بهترین راه‌هایی که برای ما هست همین ادعیه‌ای است که با ناله همراه بکنیم. وجود مبارک امام سجاد در همین دعای عرفه روز نهم می‌گوید خدایا! در تمام روی زمین از من پَست‌تر احدی نیست: «أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّینَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ»(9)؛  خدایا همه را تو آفریدی، تو ارزش‎گزاری می‌کنی. من بگویم مثل آن مورچه ضعیف هستم، نه از او پَست‌تر هستم، مثل آن حشره‌ام از او پست‌تر هستم. از من پست‌تر در عالم احدی نیست؛ این دعای امام سجاد است در روز عرفه. این چه حالتی می‌بیند؟ آن حالتی که دست و پا را به طرف قبله بکنید، یک حشره می‌تواند برای خودش حرکت کند یا یک مگس! ما آن هم در آن حالت که دست و پا را رو به قبله می‌کنند آن هم نیستیم. الآن یک حشره وز وز می‌کند راه خودش را طی می‌کند؛ اما وقتی گفتند دست‌ها و پاهایش را به طرف قبله بکشید، کاری از ما ساخته نیست. «أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّینَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا»(10) ؛ از من در تمام عالم پست‌تر احدی نیست. همین امام سجاد در همین دعای «عرفه» که این بیان را دارد، وقتی مورد عنایت الهی است بالای منبر شام قرار گرفته گفت مردم بدانید در تمام روی زمین مردی به عظمت من نیست و درست گفت: «أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَ مِنَی أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا، انا بن کذا انا بن کذا، أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی، أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی...،‏ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاء»(11)  فرمود یزید! بدان، دربانیانت بدانند، مردم شام بدانید در تمام مشرق و مغرب عالم مردی به عظمت من نیست و درست گفت. آنکه با خدای خود می‌گوید از من پست‌تر نیست، وقتی به مقام امامت می‌رسد خلیفة الله می‌شود تالی تلو قرآن می‌شود عِدل قرآن می‌شود جانشین پیغمبر می‌شود، می‌گوید در تمام روی زمین مردی به عظمت من نیست و درست هم گفت.

غرض آن است یک؛ با دین بازی نکنیم، دو؛ با خودمان بازی نکنیم، سه؛ ما ابدیت در پیش داریم، چهار، قهراً نه بیراهه می‌رویم و نه راه کسی را می‌بندیم. ما هستیم و ابدیت در پیش است. این چنین نیست که حساب دو سال و یکسال و صد سال و امثال آن باشد. ابدیت خود را باید در همین ایام تأمین بکنیم. حقوقی بر گردن ماست ادا کنیم. کسی حق بر گردن ما دارد ادا کنیم. ما حقی بر گردن کسی داریم او را آزاد کنیم. ناله بزنیم، تا این حوادث سختی که در پیش داریم ما را حفظ بکند؛ وگرنه هر روز یا به این سمت بگردیم یا به آن سمت گرایش بکند این خطر را قرآن کریم گوشزد کرد، فرمود اکثر مؤمنین یک غدّه بدخیم شرک در آنها هست: «وَ ما یُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُون‏؛ و بیشتر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرکند!»(12)،  با غدّه شرک انسان چه کار می‌کند؟ وقتی به امام عرض کردند که چگونه اکثر مؤمنین مشرک‌اند؟ فرمود همین که می‌گویند خدا هست ولی! خدا هست اما!(13)  «اما» در کنار خدا یک «اما و ولی» دارد! اگر فلان کس نبود مشکل ما حلّ نمی‌شد! وقتی به امام عرض کردند این آیه معنایش چیست؟ آیه می‌گوید اکثر مؤمنین مشرک‌اند! بت‌پرست هستند! یا فلان شخص را می‌پرستند یا مقام را می‌پرستند یا حزب را می‌پرستند یا مال را می‌پرستند.«وَ ما یُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُون‏»، این دعا برای این است که انسان را موحّد بکند. بهترین فرصت این است که با خدایمان از راه ناله بگوییم خدایا! آن توفیق را به ما عطا کن که غیر از تو را نپرستیم و غیر از تو چیزی نخواهیم، چون همه نعمت‌ها از توست «مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْكَ»(14) آن وقت در این فرصت‌های زرّین، نظام خود را، کشور خود را، مملکت خود را، ملت خود را، دولت خود را، جامعه اسلامی را، امت اسلامی در سراسر را، حاجیان و معتمران و عاکفان کوی حق را که در سرزمین عرفات امروز به سر می‌برند بعد وارد منا می‌شوند بعد مکه، همه اینها را دعا کنیم. طوری نیست که حالا اگر همه اینها را دعا کردیم چیزی کم بیاید! هیچ کم نمی‌آید. «یا من لا تَزِیدُهُ كَثْرَةُ الْعَطاءِ الّا جُوداً وَ كَرَما»(15)، چون کم نمی‌آید برای همه دعا می‌کنیم.

منابع:

1  - برگرفته از دروس اخلاقی آیت الله جوادی آملی؛ 9/ 6/ 1396.
2  - شیخ طوسی. محمد بن حسن .الأمالی. تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیة - مؤسسة البعثة. دار الثقافة .قم. 1414ق. ص 488.
3  - الدخان/ 56
4  - التوبة/ 122.
5  - شیخ حر عاملی. وسائل الشّیعة، موسسه آل البیت. قم 1409ق، ج 7، ص 28
6  - النمل/ 62
7  - السید ابن طاووس. إقبال الأعمال. تحقیق: جواد القیومی الاصفهانی. چاپ اول. 1414ق. ج1. ص 80.
8  -  الإمام زین العابدین (ع)، الصحیفة السجادیة الكاملة. خط : حاج عبد الرحیم أفشاری زنجانی. ﻣﺆﺳﺴﺔ ﺍﻟﻨﺸﺮ ﺍﻹﺳﻼﻣﻲ. قم. 1404ق. دعای 47. ص 258.
9  - پیشین. ص 262.
10  - همان
11  - بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج‏45، ص138 و 139.
12  - یوسف/ 106
13  - الشیخ الحویزی. تفسیر نور الثقلین. تحقیق: السید هاشم الرسولی المحلاتی. ﻣﺆﺳﺴﺔ ﺇﺳﻤﺎﻋﻴﻠﻴﺎﻥ. قم. ١٤١٢ ق- ١٣٧٠ ش.، ج2، ص476.
14  - الشیخ الطوسی. مصباح المتهجد. ﻣﺆﺳﺴﺔ ﻓﻘﻴﻪ ﺍﻟﺸﻴﻌﺔ. ﺑﻴ.ﺮﻭﺕ.١٤١١ ق- ١٩٩١ م. ص 63. ص63.
15  - اقبال الاعمال. ج‏1، ص139.

گروه حوزه علمیه تبیان – علی محمد سرلک